جامعه شناسی خودمانی: مردم و فرهنگ آلمان
آلمانیها چه کسانی هستند و چه خصوصیاتی دارند. بیایید نگاهی کاملاً صادقانه به مردم آلمان بیندازیم با این امید که آنها مرا ببخشند یا اینکه اصلاً این قسمت را نخوانند!
یک آلمانی نمونه:
فردی حسود، کاسبکار، متکبر، مقرراتی، تملقگو، جنگطلب، وقتشناس، رقابت طلب، عضو و هوادار اتحادیهها، میهن پرست افراطی، رازدار، خورشیدپرست، بیپرواء، پرسروصدا، نامهربان منظم، بیعیب و نقص، چاق، برتریجو، مهندسی بیهمتا، صادق، سختکوش، بهداشتی، عاشق مار، کمحرف، تندرست، آراسته، صرفهجو، خودخواه، تحصیلکرده، نااستوار، جدی خودبین، ثروتمند، محافظهکار، قدرتطلب، رسمی، سازگار، مسئول، منتقد از خود، صلحجو، بردبار، مادیگرا، جاه طلب، بیگذشت، غیر احساسی، قابلاعتماد، هوشیار، سرسخت، باکفایت، جسور، خشک، نامحبوب (زیادی جدی و پولدار)، مطیع، آزاداندیش، بیاحساس، منضبط، بیعاطفه، بیگانهستیز، نکتهسنج، خلاق، متعصب، سنتی، باهوش، پرهیزگار، خودپرست، مستقل، مطیع قانون، فوتبالیستی خوب و به طرز عصبانی کنندهای آلمانی صفت است!
ممکن است توجه کرده باشید که فهرست فوق شامل «تعدادی» صفات ضدونقیض است این امر تعجبآور نیست چرا که نمیتوان فردی را یافت که «آلمانی نمونه» یا حتی صرفاً «آلمانی» باشد.
آلمان نوین از به هم پیوستن ایالتهای فئودال سابق به وجود آمده است و دارای شهرها و حوزههایی است که آداب و رسوم دوکنشینها و امیرنشینهای سابق هنوز در آنها متجلی است. برای اینکه با خصوصیات یک فرد آلمانی آشنا شوید ابتدا باید به شهر محل سکونت وی توجه کنید (برلینیها درسدنیها فرانکفورتیها هامبورگیها مونیخیها و غیره هر یک خصوصیات خود را دارند) و سپس استان محل اقامت خود را در نظر بگیرید (باواریایی فریزیایی هسیایی پروسیایی ساکسونی سوابیایی و غیره). «اروپایی بودن» آنها در مرحله سوم و این واقعیت که آلمانی هستند تنها در اولویت چهارم قرار میگیرد. آلمانی بودن آنها تنها در هنگامیکه در میان خارجیان هستند حائز اهمیت است و آنهم به این دلیل که گذرنامهشان چنین میگوید.
از دیرباز مرزی نامرئی میان شمال – جنوب وجود داشته است و مردم محافظهکارتر شمال از مردم نه چندان توانای جنوب به دلیل تنبلی و سستی شان کنارهگیری میکنند درحالیکه مردم جنوب با طعنههایی همچون «خشک و کودن» متقابلاً پاسخ آنها را میدهند. جدایی نامحسوستری نیز میان مردم محکم و سرسخت Saxon در شرق و مردم شهرنشین و راحتطلب Rhinelander در غرب وجود دارد گرچه با اتحاد مجدد آلمان تفاوت میان مردم غرب (Wessies) و شرق (Ossies) تشدید شده است. در نظر مردم شرق غربیها استعمارگران متکبری هستند و ازنظر مردم غرب شرقیها سوسیالیستهای تنبلی هستند که از اعانه گرفتن از دولت لذت میبرند. با وجود این درحالیکه مطمئناً نمیتوان همه مردم آلمان را در یک قالب قرار داد (بعضی از آنها تقریباً شبیه مردم «عادی» هستند!). نمیتوان به دلیل مواجهه با چند نفر آلمانی غیرعادی درباره بقیه نیز قضاوت کرد.
طرز فکر مردم آلمان از خارجیان از نامی که برای کارگران خارجی انتخاب کردهاند مشخص میشود این افراد را به طرز مؤدبانه کارگران میهمان (Gastarbeiter) مینامند که آلمانیها آنان را در تعداد بسیار به کشور وارد کردند تا همه شغلهای کثیف و ناخوشایندی را که آلمانیها نمیخواستند خودشان انجام دهند بر عهده بگیرند.
باوجوداین میلیونها نفر از خارجیان بهویژه یونانیها ایتالیاییها اسپانیاییها ترکها مردمان یوگسلاوی سابق (بهعلاوه ویتنامیها در آلمان شرقی) از «قانون» اطاعت نکردند و پس از انقضای دوران کارآمدی خود به وطنشان بازنگشتند و بسیاری از این خانوادهها هماکنون نسل سوم خود را در آلمان به دنیا آوردهاند. با وجود این آنها هنوز ساکنان موقتی تلقی میشوند و همیشه قصد دارند (روزی!) به وطن خود بازگردند. تعداد خیلی کمی از آنها به معنای واقعی کلمه مهاجرت کردند بهطوریکه خانهای دائمی برای خود در آلمان ساختند و نامهای خود را Fritz یا Frieda تغییر دادند و تابعیت آلمان را به دست آوردند (که به هر صورت کاری بسیار دشوار است).
آلمان برای مردم بیخانمان و محروم اروپا (و جهان) همچون آهن رباست و تعداد بسیاری از پناهندگان و جستجوگران پناهندگی را در چند دهه گذشته جذب کرده است که در ابتدا با آغوش باز مورد استقبال قرار گرفتند. باوجود این از زمان اتحاد مجدد در سال ۱۹۹۰ روابط خصمانهتر شده است و برخی حوادث خشونتآمیز برای پناهندگان و کارگران خارجی رخداده است و بعضی از آنها به دست نئونازیها و سر تراشیدههای افراطی (گروههایی که سرخود را از ته میتراشند و دست به اعمال خشونتآمیز میزنند) کشته شدند. امروزه پناهندگان و کارگران میهمان مسئول تمام مشکلات آلمان برشمرده میشوند – از بیکاری جرم آلودگی و کمبود مسکن گرفته تا مسائل اجتماعی – افراد خارجی سپر بلا میشوند. با وجود این جمعیت آلمان در حال پیر شدن و میزان تولد در این کشور کم است. بنابراین برای مردم این کشور چنانچه میخواهند استاندارد بالای زندگی خود را حفظ کنند پذیرش مهاجر اجتناب ناپذیر خواهد بود.
مردم آلمان به خاطر نداشتن تعصب طبقاتی به خود میبالند و جدا از نامهای اشرافی و عده کمی که هنوز در قصرها زندگی میکنند بیشتر مردم آلمان خودشان را جزء طبقه متوسط یا کارگر به حساب میآورند. باوجود این آلمان بههیچوجه کشور بیکلاسی نیست و منزلت اجتماعی مانند کشورهای دیگر دارای اهمیت است اگر چه منزلت هر فرد بیشتر به میزان ثروت وی بستگی دارد تا آبا و اجدادش. آلمان بهطورکلی هیچگونه موانع طبقاتی یا «اشرافی» بر سر راه موفق شدن ندارد (برخلاف بریتانیا و فرانسه) و تقریباً هر کس هرچند اصل و نصبش حقیر باشد میتواند در راه رسیدن به اوج موفقیت تلاش کند. باوجود این غلبه بر موانع نژادی چندان آسان نیست.
این شایعه که در آلمان خندیدن غدغن است (Lachen ist Verboten) واقعیت ندارد باوجود این گاهی اوقات ممکن است تعجب کنید که آیا برای شوخی مالیاتی وضعشده است یا خیر. برای مردم آلمان شوخی چیزی است که بسیار جدی تلقی میشود و موضوع خندهداری نیست – حتی اگر به آنها بگویید از شوخطبعی بویی نبردهاند نخواهند خندید! (توصیه میشود برای آشنایان آلمانی خود جوک کوتاهترین کتاب جهان یعنی «یک هزار سال شوخی در آلمان» را تعریف نکنید).
مردم آلمان حس درک طنز و طعنه را ندارند و بهندرت در مورد مردم دیگر (بهجز در مورد سیاستمداران) لطیفه میسازند و هرگز به خودشان نمیخندند باوجوداین بدبختی دیگران بسیار باعث خوشحالی آنها میشود – که Schadenfreude نام دارد.
این همان احساسی است که وقتی آلمانیها در فوتبال میبازند به مردم سایر نقاط دنیا دست میدهند! محل کار معمولاً محل مناسبی برای خندیدن نیست و اگر بخواهید در دفتر کار لطیفهای بگویید توصیه میشود که چند هفته قبل درخواستی کتبی (در سه نسخه) ارائه دهید. حتی پس از آن مجبور خواهید بود که نکته اصلی جک را دوباره شرح دهید تا کمی لبخند ظاهر شود.
البته همه آلمانیها فاقد حس درک شوخی نیستند با وجود این افراد خارجی احتمالاً «لطیفههای» پیچیده آنها را نمیفهمند و آن دسته از مردم محلی که برای شوخی خوب ارزش قائلاند معمولاً به علت همنشینی طولانیمدت با خارجیان منحرف شدهاند! در آلمان زندگی بسیار جدی گرفته میشود و اگر خارجیان الگوی آنها را دنبال کنند شاید آنها هم ثروتمند شوند.
صمیمی شدن با مردم آلمان دشوار است – حتی برای دیگر آلمانیها – و مردمی که از راه دیگر قسمتهای آلمانی یعنی شهرهای کوچک و دهکدهها برای زندگی به شهرهای بزرگ میروند تا چندین دهه «بیگانه» محسوب میشوند. شما ممکن است حتی متوجه نشوید که همسایگان آلمانی دارید مگر از مسئلهای ناراضی باشند و برای شکایت نزد شما بیایند. زمانی که به خانه یا آپارتمانی جدید نقلمکان میکنید به شما خوشامد نخواهند گفت و چنانچه بتوانید آلمانی صحبت کنید بر عهده شما است که آنها را برای صرف نوشیدنی دعوت کنید و خودتان را معرفی کنید.
فقط دوستان نزدیک یا وابستگان میتوانند بدون اطلاع به یکدیگر سر بزنند (هنگامیکه مردم آلمان غریبهای را به میهمانی دعوت میکنند همهچیز باید بینقص و در Ordnung کامل باشد). در محیط کار مردم آلمان بازهم رسمیتر میشوند.
پس از گذشت سالهای بسیار (دههها) همکاران ممکن است همچنان با استفاده از عنوان رسمی Sie یکدیگر را Herr Schmidt یا Frau Muller خطاب کنند بااینوجود این آلمانیهای جوان مانند والدینشان چندان رسمی نیستند). مردم آلمان معمولاً با خارجیها خیلی جدی نیستند و اگر با آنها انگلیسی صحبت کنید ممکن است بعد از مدت نسبتاً کوتاهی شما را با اسم کوچک صدا کنند. آلمانیها از بسیاری از خطاهای «خارجیها» چشمپوشی میکند زیرا اصولاً آنها را «غیرعادی» میدانند (همه ما در نظر مردم آلمان کمی عجیب هستیم). شایع است که آنها هنگام پذیرایی از میهمانان در خانههای خود راحتتر و خودمانیتر به نظر میرسند – حتی دوستانه – هر چند که نباید چندان امیدوار باشید که به سرعت از آشنایان آلمانی خود دعوتنامه دریافت کنید.
مردم آلمان بسیار مطیع قانوناند (به جز مواقعی که پای محدودیت سرعت در میان باشد) و همه قوانین و مقررات را دقیقاً رعایت میکنند. افرادی که در ساعت ۳ صبح در شهر پرسه میزنند و بیکار به نظر میرسند بیشتر احتمال دارد که منتظر سبز شدن چراغ راهنمایی باشند تا مترصد دزدی از بانک (مگر اینکه خارجی باشند). مردم آلمان مطیعانه از همه قوانین و مقررات پیروی میکنند و از تذکر دادن تخلفات دیگران خرسند میشوند. در آلمان برای هر چیز قوانینی وجود دارد – که صرفنظر از اینکه چقدر جزئی است نباید از آنها سرپیچی شود.
اگر از در ورودی برای خروج استفاده کنید یا چند سانتیمتر جلوتر از خطکشی پارک کنید همواره آلمانی شریفی در آن نزدیکی هست تا این موضوع را به شما گوشزد کند. اغلب گفته میشود که در آلمان هر چیزی که غیرقانونی نیست ممنوع است (Verboten) و بقیه چیزها اجباری است!
ظاهر مردم آلمان به نظر سالم میرسد هرچند که اغلب «کمی» اضافهوزن دارند اما درواقع همه آنها از چیزی رنج میبرند حتی اگر «فقط» استرسی باشد که به خاطر نگرانی در مورد مشکلات سلامتی ایجادشده باشد. خوشبختانه آلمان درای تعداد زیادی چشمه آب گرم است که از Kreislaufstorung (مشکلات مربوط به گردش خون اما ممکن است عملاً به هر مشکلی اطلاق شود) گرفته تا سرماخوردگی معمولی همه ناراحتیها را شفا میدهد. با وجود این هیچ درمانی برای اپیدمی ملی اضطراب – angst – که همه جوانب زندگی آنها را در بر گرفته پیدا نشده است (با داشتن فیلسوفهای بدبینی همچون گوته و شیلر چیزی برای دلگرمی وجود ندارد).
مردم آلمان درباره همهچیز نگراناند (آنها حتی درباره اینکه آیا بهقدر کافی نگران هستند یا خیر نگراناند) از رژیم غذایی گرفته تا تراز بانکی از ظاهرشان گرفته تا مسائل جنسی زندگیشان از مشاغلشان گرفته تا اینکه همسایگان و دوستانشان درباره آنها چه فکری میکنند. محیطزیست آنها تصویر و جایگاه کشورشان در جهان تیم ملی فوتبال آیا ایستگاه نیروی هستهای پایین جاه منفجر خواهد شد و همه آنها را خواهد کشت یا خیر و آیا یورو (Eurooanast) تورم ایجاد خواهد کرد و منجر به پایان جهان خواهد شد یا خیر. این همه نگرانی منجر به بیماری دیگری شده که فقط در آلمان یافت میشود و Weltschmerz نام دارد (یعنی درد دنیا) که تقریباً به بیزاری از زندگی یا نگرش منفی ترجمه میشود.
آلمان از نظر غذا چندان معروف نیست (تا بهحال در خارج از آلمان رستورانی آلمانی دیدهاید؟) و چیزی بنام آشپزی آلمانی عملاً وجود ندارد. غذاهای آلمانی اکثراً شامل انواع سوسیس و کالباس (Wurst) گوشت خوک کوفته فلفلی سیبزمینی کلم (Kraut) ترشی کلم کیک و نان سیاه است که همراه با آبجوی فراوان خرده میشوند و غذاهای لوکس از نوع nouvelle cuisine با ذائقه آلمانیها سازگار نیست آنها غذای ساده و روستایی سالم به مقدار فراوان میخواهند.
مردم آلمان شیفته اتومبیل هستند و در عشق به وسایل نقلیه موتوری پس از مردم آمریکا در مکان دوم قرار دارند (بهشرط آنکه در آلمان ساختهشده باشند) و عشق همیشگی و شدیدی به اتومبیلهای خود دارند که از خانه همسر و فرزندان برایشان مهمترند. بسیاری از مردم از دست کشیدن از اتومبیل خود تحت هر شرایطی بیزارند و ترجیح میدهند ترافیکی ۱۰ ساعته را تحمل کنند ولی به وسایل نقلیه عمومی متوسل نشوند (باوجود این هنگام رفتن به تعطیلات به پرواز با هواپیما تن میدهند به ویژه اگر مجبور باشند از اقیانوس عبور کنند!) اگر آلمانیها در ترافیک گیر نکرده باشند حتماً با سرعت حدود ۲۰۰ کیلومتر در ساعت رانندگی میکنند (تولیدکنندگان اتومبیل در آلمان «مجبورند» که سرعت خود را به ۲۵۰ کیلومتر در ساعت محدود کنند). به ویژه در بزرگراهها که محدودیت سرعت وجود ندارد (محدودیتهای عنوانشده مخصوص افراد خارجی و رانندگان تازهکار است). آلمان به خاطر شبکه autobahn خود معروف است.
در آلمان هر کس به اتومبیل خود شناخته میشود. مرسدس مخصوص دکترها سیاستمداران و مدیران صنایع (و مربیان فوتبال) پورشه مخصوص افراد معروف و موردتوجه رسانههای گروهی ستارگان پاپ و بازیکنان فوتبال است در حالی که بیام و و آئودی مخصوص مدیران متوسط مهندسان و آرایشگران است.
روستاییان فورد اپل و فولکسواگن میرانند. تنها افرادی که واقعاً تندرستاند سوار اتومبیل خارجی میشوند (ماشینهای ساخت فرانسه تا حدی قابل قبولاند – حداقل اروپایی هستند – اما خریدن اتومبیل ژاپنی عملی غیر میهنپرستانه و همردیف با خیانت به کشور است).
باوجود این، بدتر از اتومبیل ژاپنی این است که اتومبیلتان کثیف باشد – هر کس اتومبیل خود را تمیز نکند و به آن نرسد (معمولاً افراد خارجی) شایستگی مالکیت اتومبیل را ندارند! در آلمان اتومبیل شما بیشتر ازآنچه میپوشید جایی که زندگی میکنید و حتی مقدار پول شما معرف شخصیت شماست. باوجود این همیشه چند آدم غیرعادی وجود دارند که برخلاف معمول عمل میکنند (مانند ستاره سابق فوتبال یورگن کلینزمن یک فولکسواگن قدیمی داشت). اتومبیل آلمانی باید قابلاعتماد باشد (همانند خود آلمانیها) و اگر اتومبیلی خراب شود احتمال دارد تقصیر بر عهده Gastarbeiter لعنتی بیفتد که آن را ساخته است.
ورزش یکی از منابع سرافکندگی یا افتخار ملی است و بستگی به این دارد که آیا مردم آلمان همه حریفان را شکست میدهند – معمولاً همینطور است – یا ندرتاً علیرغم تلاش زیاد به حریف خود که (حتماً) تقلب کرده به داور رشوه داده یا آلمانیها را در یک روز بد غافلگیر کرده است میبازند (مردم آلمان هرگز از حریفان برتر شکست نمیخورند!).
ستارههای ورزشی قهرمان ملی محسوب میشوند و هر جا بروند مورد استقبال قرار میگیرند و در برنامههای گفتگوی دوستانه تلویزیونی به کرات دیده میشوند برنامههایی که در همه ساعات روز و شب انواع و اقسام موضوعات (از جمله گاهی اوقات ورزش) را به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار میدهند. در سال ۲۰۰۰ مردم آلمان به دلیل حذف تیم فوتبالشان در مسابقات قهرمانی اروپا که باعث سرافکندگی زیادی برای ملتشان شد شدیداً ناراحت شدند. خوب است که مربی تیم آنقدر بزرگوار بود که استعفا دهد.
آلمان برای زنان شاغل و فداکار دقیقاً سرزمین شیر و عسل نیست ازنظر مردم استانهای غربی اینگونه زنان تا حدی غیر عادیاند (در آلمان شرقی اکثر زنان با اتحاد مجدد شغل خود را از دست دادند) و تعداد بسیار کمی از آنها دستمزدی برابر دستمزد همکاران مرد خود میگیرند یا به رتبههای بالای شغلی ارتقا مییابند. بااینکه زنان ظاهراً «حقوقی مساوی با مردان دارند اغلب در واقعیت اینگونه نیستند و معمولاً لازم است که تا دو برابر شایستگی و سه برابر هوش داشته باشند تا بتوانند با مردان رقابت کنند. تا سال ۱۹۷۴ سقطجنین غیرقانونی بود (حداقل دیگر همانند دهه ۱۹۳۰ مجازات مرگ ندارد). باوجود این اکثر زنان در مورد وضعیت موجود چندان نگران نیستند و به نظر میرسد بسیاری از آنان از نقش خود راضیاند بهشرط آنکه محترمانه با آنان رفتار شود. اکثر مردان آلمانی هنوز معتقدند که جای زن در خانه یا کلیسا یا حداقل آشپزی و مراقبت کودکان است (در سه کلمه: Kinder، Kuche و Kirche).
مردم آلمان برای مدت طولانی (از دهه ۶۰) از زندگی خوبی برخوردار بودهاند بهطوری که تقریباً فراموش کردند زندگی در جهان واقعی چگونه است. با وجود این خوشبختی و ثبات ظاهری آنها در اوایل دهه ۹۰ به دلیل رکود اقتصادی و اتحاد مجدد زیرورو شد این دو عامل برای مردم آلمان بسیار بیشتر ازآنچه که انتظار داشتند هزینه در بر داشت (و هنوز هم دارد و شرقیهای ناسپاس حتی از آن ممنون نیستند!) با اتحاد مجدد شرقیها گرفتار هزاران قانون و مقررات جزئی شدند و در دام تشریفات اداری اضافی اسیر گشتند.
از میان بزرگترین نگرانیهایی که ملت با آن مواجه است میتوان از بیکاری امنیت شغلی پناهندگان و جستجوگران پناهندگی اعتیاد به مواد مخدر و جرم بیگانهستیزی محیط زیست حقوق بازنشستگی هزینههای تأمین اجتماعی کمبود مسکن مالیات زیاد یورو فساد رقابت روبرو شد و هزینههای بالای طبقه کارگر نام برد. بسیاری از مردم آلمان از آینده هراسانند مسلم است که همانند مردم سایر نقاط دنیا آنها نیز باید با چالشهای هزاره جدید سازگار شوند و در گذشته زندگی نکنند.
اگر بخواهیم منصف باشیم مردم آلمان خصوصیات خوبی نیز دارند. آنها فوتبالیستهای عالی استاد آبجوسازی معماران و طراحان درجه یک و بهترین مهندسان جهان به شمار میروند و محصولاتشان به دلیل کیفیت و قابل اعتماد بودن در سطح جهانی معروف است. با وجود این مردم آلمان هم به صورت انفرادی و هم به عنوان یک ملت در پذیرش تغییرات بسیار کند هستند هرچند که در پذیرفتن تکنولوژی جدید بسیار سریعاند به ویژه که باعث ثروتمند (تر) شدن آنها شود. جامعه آنها در مقایسه با اکثر کشورهای دیگر نمونه کار آمدی و نظم است و حس اتحاد و عدالت اجتماعی قدرتمندی در میان آنها حاکم است. آلمان از استاندارد بالای زندگی تورم کم روابط سنتی خوب (اعتصابات کم) اقتصاد بسیار سالم و یکی از قویترین واحدهای پول جهان برخوردار است.
مردم آلمان از خدمات عمومی بسیار عالی، مدارس خوب، منافع تأمین اجتماعی عالی، خدمات بهداشتی و بیمارستانهای بسیار خوب (بدون فهرست انتظار) دولت محلی کار آمد شرایط کار استثنایی و منافع بسیار برای کارمندان سیستم حملونقل درجه یک با بزرگراههای عالی و سریعترین ترنهای جهان بهرهمندند.
تاریخ فرهنگی آلمان نیز بسیار غنی است و تعداد بسیاری هنرمند آهنگساز شاعر فیلسوف و نویسنده بزرگ از جمله باخ بتهون برامس برشت دودن گوته برادران گریم هندل هگل فون هومبولت لوترمان مارکس مندلسون نیچه شیلر شوپن اشتراوس و واگنر از آلمان برخاستهاند.
امروزه آلمان در بسیاری از انواع هنر به ویژه موزیک کلاسیک در جهان پیشتاز است. تعدادی از بزرگترین رهبران ارکستر آهنگسازان موسیقیدانان گروههای ارکستر تئاترها نگارخانهها و موزههای جهان متعلق به این کشورند. با اینکه مبارزه با تشریفات اداری افراطی در آلمان برای دلسرد کردن هر تازهواردی کافی است مردم المان اصولاً خونگرم ند اگر کمی کوتاه بیایید و زبانشان را یاد بگیرید همواره با استقبال گرم آنها مواجه میشوید.
برخلاف اعتقاد عامه مردم آلمان غولهای بچه خوار نیستند (حداقل نه همه آنها) و با اینکه صمیمی شدن با آنها مشکل است اگر بتوانید از موانع ابتدایی بگذرید و با آنها دوست شوید تا آخر عمر رفیق یکرنگی خواهید داشت. یکی از نشانههای ملتهای بزرگ این است که به ندرت نسبت به افراد خارجی بیتفاوتاند – تحسین حسادت دشمنی یا حتی تنفر بیدلیل – اما بیتفاوتی هرگز! چه بخواهید چه نخواهید آلمان کشوری بینظیر سرزنده متمدن دلیر و بسیار پیشرفته است. آلمان از یکی از بهترین سبکهای زندگی در جهان برخوردار است و بااینکه ساکنان خارجی ممکن است از بعضی از جوانب زندگی انتقاد کنند اکثراً از زندگی در آلمان احساس خوشبختی میکنند و تعداد بسیار کمی بهطور جدی به فکر ترک آن میافتند.
توجه:
نظریههای عنوانشده در مورد مردم آلمان (در بالا) میتواند صرفاً یک نظر شخصی، نزدیک به واقعیت یا دور از آن باشد.
آنچه که مهم است نسل جدید در آلمان رفتارهای متحیرکنندهای از خود نشان دادهاند که خود مبین این واقعیت است که هیچ نظری نمیتواند کاملاً قطعی درست یا نادرست باشد.
پس مردم آلمان را آنطور که هستند بشناسید و خود در این باره قضاوت کنید و صاحبنظر شوید …
ممکن است توجه کرده باشید که فهرست فوق شامل «تعدادی» صفات ضدونقیض است این امر تعجبآور نیست چرا که نمیتوان فردی را یافت که «آلمانی نمونه» یا حتی صرفاً «آلمانی» باشد.
آلمان نوین از به هم پیوستن ایالتهای فئودال سابق به وجود آمده است و دارای شهرها و حوزههایی است که آداب و رسوم دوکنشینها و امیرنشینهای سابق هنوز در آنها متجلی است. برای اینکه با خصوصیات یک فرد آلمانی آشنا شوید ابتدا باید به شهر محل سکونت وی توجه کنید (برلینیها درسدنیها فرانکفورتیها هامبورگیها مونیخیها و غیره هر یک خصوصیات خود را دارند) و سپس استان محل اقامت خود را در نظر بگیرید (باواریایی فریزیایی هسیایی پروسیایی ساکسونی سوابیایی و غیره). «اروپایی بودن» آنها در مرحله سوم و این واقعیت که آلمانی هستند تنها در اولویت چهارم قرار میگیرد. آلمانی بودن آنها تنها در هنگامیکه در میان خارجیان هستند حائز اهمیت است و آنهم به این دلیل که گذرنامهشان چنین میگوید.
از دیرباز مرزی نامرئی میان شمال – جنوب وجود داشته است و مردم محافظهکارتر شمال از مردم نه چندان توانای جنوب به دلیل تنبلی و سستی شان کنارهگیری میکنند درحالیکه مردم جنوب با طعنههایی همچون «خشک و کودن» متقابلاً پاسخ آنها را میدهند. جدایی نامحسوستری نیز میان مردم محکم و سرسخت Saxon در شرق و مردم شهرنشین و راحتطلب Rhinelander در غرب وجود دارد گرچه با اتحاد مجدد آلمان تفاوت میان مردم غرب (Wessies) و شرق (Ossies) تشدید شده است. در نظر مردم شرق غربیها استعمارگران متکبری هستند و ازنظر مردم غرب شرقیها سوسیالیستهای تنبلی هستند که از اعانه گرفتن از دولت لذت میبرند. با وجود این درحالیکه مطمئناً نمیتوان همه مردم آلمان را در یک قالب قرار داد (بعضی از آنها تقریباً شبیه مردم «عادی» هستند!). نمیتوان به دلیل مواجهه با چند نفر آلمانی غیرعادی درباره بقیه نیز قضاوت کرد.
طرز فکر مردم آلمان از خارجیان از نامی که برای کارگران خارجی انتخاب کردهاند مشخص میشود این افراد را به طرز مؤدبانه کارگران میهمان (Gastarbeiter) مینامند که آلمانیها آنان را در تعداد بسیار به کشور وارد کردند تا همه شغلهای کثیف و ناخوشایندی را که آلمانیها نمیخواستند خودشان انجام دهند بر عهده بگیرند.
باوجوداین میلیونها نفر از خارجیان بهویژه یونانیها ایتالیاییها اسپانیاییها ترکها مردمان یوگسلاوی سابق (بهعلاوه ویتنامیها در آلمان شرقی) از «قانون» اطاعت نکردند و پس از انقضای دوران کارآمدی خود به وطنشان بازنگشتند و بسیاری از این خانوادهها هماکنون نسل سوم خود را در آلمان به دنیا آوردهاند. با وجود این آنها هنوز ساکنان موقتی تلقی میشوند و همیشه قصد دارند (روزی!) به وطن خود بازگردند. تعداد خیلی کمی از آنها به معنای واقعی کلمه مهاجرت کردند بهطوریکه خانهای دائمی برای خود در آلمان ساختند و نامهای خود را Fritz یا Frieda تغییر دادند و تابعیت آلمان را به دست آوردند (که به هر صورت کاری بسیار دشوار است).
آلمان برای مردم بیخانمان و محروم اروپا (و جهان) همچون آهن رباست و تعداد بسیاری از پناهندگان و جستجوگران پناهندگی را در چند دهه گذشته جذب کرده است که در ابتدا با آغوش باز مورد استقبال قرار گرفتند. باوجود این از زمان اتحاد مجدد در سال ۱۹۹۰ روابط خصمانهتر شده است و برخی حوادث خشونتآمیز برای پناهندگان و کارگران خارجی رخداده است و بعضی از آنها به دست نئونازیها و سر تراشیدههای افراطی (گروههایی که سرخود را از ته میتراشند و دست به اعمال خشونتآمیز میزنند) کشته شدند. امروزه پناهندگان و کارگران میهمان مسئول تمام مشکلات آلمان برشمرده میشوند – از بیکاری جرم آلودگی و کمبود مسکن گرفته تا مسائل اجتماعی – افراد خارجی سپر بلا میشوند. با وجود این جمعیت آلمان در حال پیر شدن و میزان تولد در این کشور کم است. بنابراین برای مردم این کشور چنانچه میخواهند استاندارد بالای زندگی خود را حفظ کنند پذیرش مهاجر اجتناب ناپذیر خواهد بود.
مردم آلمان به خاطر نداشتن تعصب طبقاتی به خود میبالند و جدا از نامهای اشرافی و عده کمی که هنوز در قصرها زندگی میکنند بیشتر مردم آلمان خودشان را جزء طبقه متوسط یا کارگر به حساب میآورند. باوجود این آلمان بههیچوجه کشور بیکلاسی نیست و منزلت اجتماعی مانند کشورهای دیگر دارای اهمیت است اگر چه منزلت هر فرد بیشتر به میزان ثروت وی بستگی دارد تا آبا و اجدادش. آلمان بهطورکلی هیچگونه موانع طبقاتی یا «اشرافی» بر سر راه موفق شدن ندارد (برخلاف بریتانیا و فرانسه) و تقریباً هر کس هرچند اصل و نصبش حقیر باشد میتواند در راه رسیدن به اوج موفقیت تلاش کند. باوجود این غلبه بر موانع نژادی چندان آسان نیست.
این شایعه که در آلمان خندیدن غدغن است (Lachen ist Verboten) واقعیت ندارد باوجود این گاهی اوقات ممکن است تعجب کنید که آیا برای شوخی مالیاتی وضعشده است یا خیر. برای مردم آلمان شوخی چیزی است که بسیار جدی تلقی میشود و موضوع خندهداری نیست – حتی اگر به آنها بگویید از شوخطبعی بویی نبردهاند نخواهند خندید! (توصیه میشود برای آشنایان آلمانی خود جوک کوتاهترین کتاب جهان یعنی «یک هزار سال شوخی در آلمان» را تعریف نکنید).
مردم آلمان حس درک طنز و طعنه را ندارند و بهندرت در مورد مردم دیگر (بهجز در مورد سیاستمداران) لطیفه میسازند و هرگز به خودشان نمیخندند باوجوداین بدبختی دیگران بسیار باعث خوشحالی آنها میشود – که Schadenfreude نام دارد.
این همان احساسی است که وقتی آلمانیها در فوتبال میبازند به مردم سایر نقاط دنیا دست میدهند! محل کار معمولاً محل مناسبی برای خندیدن نیست و اگر بخواهید در دفتر کار لطیفهای بگویید توصیه میشود که چند هفته قبل درخواستی کتبی (در سه نسخه) ارائه دهید. حتی پس از آن مجبور خواهید بود که نکته اصلی جک را دوباره شرح دهید تا کمی لبخند ظاهر شود.
البته همه آلمانیها فاقد حس درک شوخی نیستند با وجود این افراد خارجی احتمالاً «لطیفههای» پیچیده آنها را نمیفهمند و آن دسته از مردم محلی که برای شوخی خوب ارزش قائلاند معمولاً به علت همنشینی طولانیمدت با خارجیان منحرف شدهاند! در آلمان زندگی بسیار جدی گرفته میشود و اگر خارجیان الگوی آنها را دنبال کنند شاید آنها هم ثروتمند شوند.
صمیمی شدن با مردم آلمان دشوار است – حتی برای دیگر آلمانیها – و مردمی که از راه دیگر قسمتهای آلمانی یعنی شهرهای کوچک و دهکدهها برای زندگی به شهرهای بزرگ میروند تا چندین دهه «بیگانه» محسوب میشوند. شما ممکن است حتی متوجه نشوید که همسایگان آلمانی دارید مگر از مسئلهای ناراضی باشند و برای شکایت نزد شما بیایند. زمانی که به خانه یا آپارتمانی جدید نقلمکان میکنید به شما خوشامد نخواهند گفت و چنانچه بتوانید آلمانی صحبت کنید بر عهده شما است که آنها را برای صرف نوشیدنی دعوت کنید و خودتان را معرفی کنید.
فقط دوستان نزدیک یا وابستگان میتوانند بدون اطلاع به یکدیگر سر بزنند (هنگامیکه مردم آلمان غریبهای را به میهمانی دعوت میکنند همهچیز باید بینقص و در Ordnung کامل باشد). در محیط کار مردم آلمان بازهم رسمیتر میشوند.
پس از گذشت سالهای بسیار (دههها) همکاران ممکن است همچنان با استفاده از عنوان رسمی Sie یکدیگر را Herr Schmidt یا Frau Muller خطاب کنند بااینوجود این آلمانیهای جوان مانند والدینشان چندان رسمی نیستند). مردم آلمان معمولاً با خارجیها خیلی جدی نیستند و اگر با آنها انگلیسی صحبت کنید ممکن است بعد از مدت نسبتاً کوتاهی شما را با اسم کوچک صدا کنند. آلمانیها از بسیاری از خطاهای «خارجیها» چشمپوشی میکند زیرا اصولاً آنها را «غیرعادی» میدانند (همه ما در نظر مردم آلمان کمی عجیب هستیم). شایع است که آنها هنگام پذیرایی از میهمانان در خانههای خود راحتتر و خودمانیتر به نظر میرسند – حتی دوستانه – هر چند که نباید چندان امیدوار باشید که به سرعت از آشنایان آلمانی خود دعوتنامه دریافت کنید.
مردم آلمان بسیار مطیع قانوناند (به جز مواقعی که پای محدودیت سرعت در میان باشد) و همه قوانین و مقررات را دقیقاً رعایت میکنند. افرادی که در ساعت ۳ صبح در شهر پرسه میزنند و بیکار به نظر میرسند بیشتر احتمال دارد که منتظر سبز شدن چراغ راهنمایی باشند تا مترصد دزدی از بانک (مگر اینکه خارجی باشند). مردم آلمان مطیعانه از همه قوانین و مقررات پیروی میکنند و از تذکر دادن تخلفات دیگران خرسند میشوند. در آلمان برای هر چیز قوانینی وجود دارد – که صرفنظر از اینکه چقدر جزئی است نباید از آنها سرپیچی شود.
اگر از در ورودی برای خروج استفاده کنید یا چند سانتیمتر جلوتر از خطکشی پارک کنید همواره آلمانی شریفی در آن نزدیکی هست تا این موضوع را به شما گوشزد کند. اغلب گفته میشود که در آلمان هر چیزی که غیرقانونی نیست ممنوع است (Verboten) و بقیه چیزها اجباری است!
ظاهر مردم آلمان به نظر سالم میرسد هرچند که اغلب «کمی» اضافهوزن دارند اما درواقع همه آنها از چیزی رنج میبرند حتی اگر «فقط» استرسی باشد که به خاطر نگرانی در مورد مشکلات سلامتی ایجادشده باشد. خوشبختانه آلمان درای تعداد زیادی چشمه آب گرم است که از Kreislaufstorung (مشکلات مربوط به گردش خون اما ممکن است عملاً به هر مشکلی اطلاق شود) گرفته تا سرماخوردگی معمولی همه ناراحتیها را شفا میدهد. با وجود این هیچ درمانی برای اپیدمی ملی اضطراب – angst – که همه جوانب زندگی آنها را در بر گرفته پیدا نشده است (با داشتن فیلسوفهای بدبینی همچون گوته و شیلر چیزی برای دلگرمی وجود ندارد).
مردم آلمان درباره همهچیز نگراناند (آنها حتی درباره اینکه آیا بهقدر کافی نگران هستند یا خیر نگراناند) از رژیم غذایی گرفته تا تراز بانکی از ظاهرشان گرفته تا مسائل جنسی زندگیشان از مشاغلشان گرفته تا اینکه همسایگان و دوستانشان درباره آنها چه فکری میکنند. محیطزیست آنها تصویر و جایگاه کشورشان در جهان تیم ملی فوتبال آیا ایستگاه نیروی هستهای پایین جاه منفجر خواهد شد و همه آنها را خواهد کشت یا خیر و آیا یورو (Eurooanast) تورم ایجاد خواهد کرد و منجر به پایان جهان خواهد شد یا خیر. این همه نگرانی منجر به بیماری دیگری شده که فقط در آلمان یافت میشود و Weltschmerz نام دارد (یعنی درد دنیا) که تقریباً به بیزاری از زندگی یا نگرش منفی ترجمه میشود.
آلمان از نظر غذا چندان معروف نیست (تا بهحال در خارج از آلمان رستورانی آلمانی دیدهاید؟) و چیزی بنام آشپزی آلمانی عملاً وجود ندارد. غذاهای آلمانی اکثراً شامل انواع سوسیس و کالباس (Wurst) گوشت خوک کوفته فلفلی سیبزمینی کلم (Kraut) ترشی کلم کیک و نان سیاه است که همراه با آبجوی فراوان خرده میشوند و غذاهای لوکس از نوع nouvelle cuisine با ذائقه آلمانیها سازگار نیست آنها غذای ساده و روستایی سالم به مقدار فراوان میخواهند.
مردم آلمان شیفته اتومبیل هستند و در عشق به وسایل نقلیه موتوری پس از مردم آمریکا در مکان دوم قرار دارند (بهشرط آنکه در آلمان ساختهشده باشند) و عشق همیشگی و شدیدی به اتومبیلهای خود دارند که از خانه همسر و فرزندان برایشان مهمترند. بسیاری از مردم از دست کشیدن از اتومبیل خود تحت هر شرایطی بیزارند و ترجیح میدهند ترافیکی ۱۰ ساعته را تحمل کنند ولی به وسایل نقلیه عمومی متوسل نشوند (باوجود این هنگام رفتن به تعطیلات به پرواز با هواپیما تن میدهند به ویژه اگر مجبور باشند از اقیانوس عبور کنند!) اگر آلمانیها در ترافیک گیر نکرده باشند حتماً با سرعت حدود ۲۰۰ کیلومتر در ساعت رانندگی میکنند (تولیدکنندگان اتومبیل در آلمان «مجبورند» که سرعت خود را به ۲۵۰ کیلومتر در ساعت محدود کنند). به ویژه در بزرگراهها که محدودیت سرعت وجود ندارد (محدودیتهای عنوانشده مخصوص افراد خارجی و رانندگان تازهکار است). آلمان به خاطر شبکه autobahn خود معروف است.
در آلمان هر کس به اتومبیل خود شناخته میشود. مرسدس مخصوص دکترها سیاستمداران و مدیران صنایع (و مربیان فوتبال) پورشه مخصوص افراد معروف و موردتوجه رسانههای گروهی ستارگان پاپ و بازیکنان فوتبال است در حالی که بیام و و آئودی مخصوص مدیران متوسط مهندسان و آرایشگران است.
روستاییان فورد اپل و فولکسواگن میرانند. تنها افرادی که واقعاً تندرستاند سوار اتومبیل خارجی میشوند (ماشینهای ساخت فرانسه تا حدی قابل قبولاند – حداقل اروپایی هستند – اما خریدن اتومبیل ژاپنی عملی غیر میهنپرستانه و همردیف با خیانت به کشور است).
باوجود این، بدتر از اتومبیل ژاپنی این است که اتومبیلتان کثیف باشد – هر کس اتومبیل خود را تمیز نکند و به آن نرسد (معمولاً افراد خارجی) شایستگی مالکیت اتومبیل را ندارند! در آلمان اتومبیل شما بیشتر ازآنچه میپوشید جایی که زندگی میکنید و حتی مقدار پول شما معرف شخصیت شماست. باوجود این همیشه چند آدم غیرعادی وجود دارند که برخلاف معمول عمل میکنند (مانند ستاره سابق فوتبال یورگن کلینزمن یک فولکسواگن قدیمی داشت). اتومبیل آلمانی باید قابلاعتماد باشد (همانند خود آلمانیها) و اگر اتومبیلی خراب شود احتمال دارد تقصیر بر عهده Gastarbeiter لعنتی بیفتد که آن را ساخته است.
ورزش یکی از منابع سرافکندگی یا افتخار ملی است و بستگی به این دارد که آیا مردم آلمان همه حریفان را شکست میدهند – معمولاً همینطور است – یا ندرتاً علیرغم تلاش زیاد به حریف خود که (حتماً) تقلب کرده به داور رشوه داده یا آلمانیها را در یک روز بد غافلگیر کرده است میبازند (مردم آلمان هرگز از حریفان برتر شکست نمیخورند!).
ستارههای ورزشی قهرمان ملی محسوب میشوند و هر جا بروند مورد استقبال قرار میگیرند و در برنامههای گفتگوی دوستانه تلویزیونی به کرات دیده میشوند برنامههایی که در همه ساعات روز و شب انواع و اقسام موضوعات (از جمله گاهی اوقات ورزش) را به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار میدهند. در سال ۲۰۰۰ مردم آلمان به دلیل حذف تیم فوتبالشان در مسابقات قهرمانی اروپا که باعث سرافکندگی زیادی برای ملتشان شد شدیداً ناراحت شدند. خوب است که مربی تیم آنقدر بزرگوار بود که استعفا دهد.
آلمان برای زنان شاغل و فداکار دقیقاً سرزمین شیر و عسل نیست ازنظر مردم استانهای غربی اینگونه زنان تا حدی غیر عادیاند (در آلمان شرقی اکثر زنان با اتحاد مجدد شغل خود را از دست دادند) و تعداد بسیار کمی از آنها دستمزدی برابر دستمزد همکاران مرد خود میگیرند یا به رتبههای بالای شغلی ارتقا مییابند. بااینکه زنان ظاهراً «حقوقی مساوی با مردان دارند اغلب در واقعیت اینگونه نیستند و معمولاً لازم است که تا دو برابر شایستگی و سه برابر هوش داشته باشند تا بتوانند با مردان رقابت کنند. تا سال ۱۹۷۴ سقطجنین غیرقانونی بود (حداقل دیگر همانند دهه ۱۹۳۰ مجازات مرگ ندارد). باوجود این اکثر زنان در مورد وضعیت موجود چندان نگران نیستند و به نظر میرسد بسیاری از آنان از نقش خود راضیاند بهشرط آنکه محترمانه با آنان رفتار شود. اکثر مردان آلمانی هنوز معتقدند که جای زن در خانه یا کلیسا یا حداقل آشپزی و مراقبت کودکان است (در سه کلمه: Kinder، Kuche و Kirche).
مردم آلمان برای مدت طولانی (از دهه ۶۰) از زندگی خوبی برخوردار بودهاند بهطوری که تقریباً فراموش کردند زندگی در جهان واقعی چگونه است. با وجود این خوشبختی و ثبات ظاهری آنها در اوایل دهه ۹۰ به دلیل رکود اقتصادی و اتحاد مجدد زیرورو شد این دو عامل برای مردم آلمان بسیار بیشتر ازآنچه که انتظار داشتند هزینه در بر داشت (و هنوز هم دارد و شرقیهای ناسپاس حتی از آن ممنون نیستند!) با اتحاد مجدد شرقیها گرفتار هزاران قانون و مقررات جزئی شدند و در دام تشریفات اداری اضافی اسیر گشتند.
از میان بزرگترین نگرانیهایی که ملت با آن مواجه است میتوان از بیکاری امنیت شغلی پناهندگان و جستجوگران پناهندگی اعتیاد به مواد مخدر و جرم بیگانهستیزی محیط زیست حقوق بازنشستگی هزینههای تأمین اجتماعی کمبود مسکن مالیات زیاد یورو فساد رقابت روبرو شد و هزینههای بالای طبقه کارگر نام برد. بسیاری از مردم آلمان از آینده هراسانند مسلم است که همانند مردم سایر نقاط دنیا آنها نیز باید با چالشهای هزاره جدید سازگار شوند و در گذشته زندگی نکنند.
اگر بخواهیم منصف باشیم مردم آلمان خصوصیات خوبی نیز دارند. آنها فوتبالیستهای عالی استاد آبجوسازی معماران و طراحان درجه یک و بهترین مهندسان جهان به شمار میروند و محصولاتشان به دلیل کیفیت و قابل اعتماد بودن در سطح جهانی معروف است. با وجود این مردم آلمان هم به صورت انفرادی و هم به عنوان یک ملت در پذیرش تغییرات بسیار کند هستند هرچند که در پذیرفتن تکنولوژی جدید بسیار سریعاند به ویژه که باعث ثروتمند (تر) شدن آنها شود. جامعه آنها در مقایسه با اکثر کشورهای دیگر نمونه کار آمدی و نظم است و حس اتحاد و عدالت اجتماعی قدرتمندی در میان آنها حاکم است. آلمان از استاندارد بالای زندگی تورم کم روابط سنتی خوب (اعتصابات کم) اقتصاد بسیار سالم و یکی از قویترین واحدهای پول جهان برخوردار است.
مردم آلمان از خدمات عمومی بسیار عالی، مدارس خوب، منافع تأمین اجتماعی عالی، خدمات بهداشتی و بیمارستانهای بسیار خوب (بدون فهرست انتظار) دولت محلی کار آمد شرایط کار استثنایی و منافع بسیار برای کارمندان سیستم حملونقل درجه یک با بزرگراههای عالی و سریعترین ترنهای جهان بهرهمندند.
تاریخ فرهنگی آلمان نیز بسیار غنی است و تعداد بسیاری هنرمند آهنگساز شاعر فیلسوف و نویسنده بزرگ از جمله باخ بتهون برامس برشت دودن گوته برادران گریم هندل هگل فون هومبولت لوترمان مارکس مندلسون نیچه شیلر شوپن اشتراوس و واگنر از آلمان برخاستهاند.
امروزه آلمان در بسیاری از انواع هنر به ویژه موزیک کلاسیک در جهان پیشتاز است. تعدادی از بزرگترین رهبران ارکستر آهنگسازان موسیقیدانان گروههای ارکستر تئاترها نگارخانهها و موزههای جهان متعلق به این کشورند. با اینکه مبارزه با تشریفات اداری افراطی در آلمان برای دلسرد کردن هر تازهواردی کافی است مردم المان اصولاً خونگرم ند اگر کمی کوتاه بیایید و زبانشان را یاد بگیرید همواره با استقبال گرم آنها مواجه میشوید.
برخلاف اعتقاد عامه مردم آلمان غولهای بچه خوار نیستند (حداقل نه همه آنها) و با اینکه صمیمی شدن با آنها مشکل است اگر بتوانید از موانع ابتدایی بگذرید و با آنها دوست شوید تا آخر عمر رفیق یکرنگی خواهید داشت. یکی از نشانههای ملتهای بزرگ این است که به ندرت نسبت به افراد خارجی بیتفاوتاند – تحسین حسادت دشمنی یا حتی تنفر بیدلیل – اما بیتفاوتی هرگز! چه بخواهید چه نخواهید آلمان کشوری بینظیر سرزنده متمدن دلیر و بسیار پیشرفته است. آلمان از یکی از بهترین سبکهای زندگی در جهان برخوردار است و بااینکه ساکنان خارجی ممکن است از بعضی از جوانب زندگی انتقاد کنند اکثراً از زندگی در آلمان احساس خوشبختی میکنند و تعداد بسیار کمی بهطور جدی به فکر ترک آن میافتند.
توجه:
نظریههای عنوانشده در مورد مردم آلمان (در بالا) میتواند صرفاً یک نظر شخصی، نزدیک به واقعیت یا دور از آن باشد.
آنچه که مهم است نسل جدید در آلمان رفتارهای متحیرکنندهای از خود نشان دادهاند که خود مبین این واقعیت است که هیچ نظری نمیتواند کاملاً قطعی درست یا نادرست باشد.
پس مردم آلمان را آنطور که هستند بشناسید و خود در این باره قضاوت کنید و صاحبنظر شوید …
منبع: +
صفحه این وب سایت در فیسبوک: