beeilen شتاب داشتن، تَعجیل کَردَن، عَجَله کردن in Eile sein در عجله بودن es eilig haben عجله داشتن Ich muss mich beeilen. باید عجله کنم Bist du in Eile? عجله داری؟ Ich habe es eilig. من عجله دارم A) Warum ادامه مطلب
deutsch.info چیست؟ deutsch.info (دویچ اینفو) پلت فرم آنلاین برای یادگیری زبان آلمانی است که از ابزار آموزشی مدرن استفاده میکند و به ارائه اطلاعاتی مفید در مورد زندگی و کار در آلمان و اتریش میپردازد. پلت فرم آنلاین رایگان اختصاص داده شده برای یادگیری زبان آلمانی با توجه به اهمیت رو به رشد این زبان […]ادامه مطلب
میتوانید شما … … Können Sie Können Sie das wiederholen? میتوانید آن را تکرار کنید؟ Können Sie langsamer sprechen? میتوانید آهسته/آرام صحبت کنید؟ Können Sie ein Beisiel geben? میتوانید یک نمونه بدهید؟ Können Sie mir helfen? میتوانید به من کمک کنید؟ Können Sie hier unterschreiben? میتوانید این جا را امضا کنید؟ Können Sie das bitte lesen? [&ادامه مطلب
در این روزهای پایانی سال میلادی برای شادباش گفتن و نوشتن به دوستان آلمانی در این دو سایت نمونههای خوبی وجود دارند. Glückwünsche Weihnachten سایت اول: روی تصویر کلیک کنید! سایت دوم: روی تصویر کلیک کنید! صفحه این وب سایت در فیسبوک: ادامه مطلب
Zeit واژه “زمان” بیتردید یکی از مهمترین واژههای بنیادی در هر زبانی محسوب میشود. در اینجا به zeit و مهمترین مشتقات آن با چند نمونه جمله میپردازیم. Zeit زَمان، وَقت Zeit, Epoche (pl.) روزِگار، عَصر (اَعصار)، دوره vor langer Zeit دیرى بودَن، مُدَتها پیش، از دیرباز in der Zeit von 2 Jahren […]ادامه مطلب
Ich bin … من … هستم Ich bin fertig. بریدهام/ من تمام کردم Ich bin müde. من خسته/ بی حال هستم Ich bin gut darauf. من (در آن باره) مفتخر/خشنود هستم Ich bin verwirrt. من گیج هستم Ich bin in Cambridge geboren. &ادامه مطلب
einschlafen خواب بردن، خواب رفتن einschlafen خواب بُردَن، به خواب رَفتَن wir konnten nicht einschlafen خوابِمان نِمى بُرد، ـ نِمى گِرِفتschlaf nicht ein خواب نَرَوىmir schläft alles ein بَدَنَم کِرَخت مى شَوَد، ـ بى حِس مى شَوَدzum Einschlafen bringen خواب کَردَن، لالایی گُفتَن verschlafen دیر بیدار شُدَنverschlafen, unausgeschlafen خواب آلود ich hab’s verschlafen مَن خواب ماندَمRausch ausschlafen مَستى ِ خودرا بِخواب گُذَراندَنer hat keine Zeit […]ادامه مطلب
mir به مَن سردم است Mir ist kalt گرمم است Mir ist heiß برایم خسته کننده است Mir ist langweilig برایم فرقی ندارد Mir ist egal خوشم میاد Mir gefällt’s من حالم خوبه &ادامه مطلب
aufräumen جمع و جور کردن، جمع کردن، مرتب کردن Geschirr aufräumen ظُروف وَرچیدَن Zimmer aufräumen اُطاق را جَمع و جور کَردَن صفحه این وب سایت در فیسبوک: ادامه مطلب
anziehen پوشیدن، جذب کردن، جلب کردن، لباس پوشیدن anziehen (Magnet، u. ä.) جَذب کَردَن anziehen (Kleidung) تَن کَردَن، مُلَبَس کردن، پوشیدَن jem. anziehen پوشاندَن، تَن کَردَن به کِسی das zieht seine Aufmerksamkeit an تَوَجُه ِ او را جَلب مى کُنَد eine Sache nicht anziehen زیر ِ بار نَرفتَن Beine anziehen پا جَمع کَردَن ich ziehe […]ادامه مطلب
aufklären: توضیح دادن مسایل جنسی (für jugendliche) Pubertät: سن بلوغ Jungfernhäutchen: پرده بکارت eine frau entjungfern: jungfernhäutchen برداشتن پرده بکارت Abtreibung: سقط جنین Verhütungsmittel: وسایل جلوگیری از بارداری Empfängnisverhütung وَسیلهٔ ضِد ِ حامِلِگى، جِلوگیرى از آبِستَنى wie pille spirale، verhütungsring ادامه مطلب